lمهتا جونlمهتا جون، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

مهتا دختری بی همتا

مهتا به مهد میرود ...

        بالاخره بعد از تحقیقات فراااوان و کنار امدن با خودم تصمیم گرفتم که مهتارو به مهد بفرستم ... از تاریخ 15 مهر ماه مهتای من به مهد شایگان که نزدیک خونه مامان جونه رفت . دو روز اول بسیار خوب و عالی بود به طوری که منو متعجب کرد .. اما از روز سوم بنا به ناسازگاری گذاشت و از خونه گریه میکرد و میگفت که نمیخوام برم هرچی صحبت میکردم باهاش . جایزه میخریدم . فایده ای نداشت .. البته بگم که اولش اینطوری بود و گریه و جیغ و داد راه می انداخت اما بعد از مدتی که سرش رو گرم میکردن همه چی از یادش میرفت و میشست به بازی و نقاشی ...خلاصه یکی دو روزی کل برنامه مهد رو بهم ریخت و مربیها ومدیرشون به خاطر مهتا خانوم ...
30 مهر 1392

آخرین سفر تابستان 92

        روزهای آخر تابستان 92 به همراه خانواده پدری مهتا  (  عمه فرزانه و خانواده به همراه عزیز و باباجون و خانواده )به شمال سفر کردیم . عمه فرزانه از طرف اداره توی روستای کترا نرسیده به رامسر ویلا گرفته بود  و از ما هم دعوت کردن تا همراهشون باشیم . صبح روز سه شنبه حرکت کردیم . توی این سفر زهرا دختر عمه فرزانه همبازی مهتا بود ... (بقیه در ادامه مطلب) روزهای آخر تابستان 92 به همراه خانواده پدری مهتا  (  عمه فرزانه و خانواده به همراه عزیز و باباجون و خانواده )به شمال سفر کردیم . عمه فرزانه از طرف اداره توی روستای کترا نرسیده به رامسر ویلا گرفته بود  و از ما هم دعوت کردن تا...
18 مهر 1392
1